۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

25- آخرین زیبایی


اگر بدانی مهرت با این سلول انفرادی چه میکند ، اگر بدانی صدایت ، نگاهت چگونه مرا از بّعد ریشتر خارج میکند ، اگر بدانی یادت چگونه زندگی میبخشد ، اگر میدانستی چگونه ذوب میکنی این تکه سنگ یخ زده را ، اگر ...   اگر بودی دلبر غمگین من ، میدانستی که ابراهیم نیستم که آتشت به گلستان بدل کنم ، میسوزم ، بیشتر از گذشته

 نباش ، دیگر حسرت نیامدی هایت را نمیخورم ، اگر خواندی "تو نیامدی" آن زیبای عقل و دل فریب را میگویم آن حضرت جان کن ، آن زیبای آخر

۳ نظر:

  1. اگر بدانی..!
    هه!
    تو چه میدانی دانستن چیست
    تو صرف این فعل را نیاموختی
    نخواستی بیاموزی
    منفی اش را آموختی
    نیامدم،نیامدی،نیامد
    از مثبتها هم چنتایی را حفظی
    میروم،برو
    خانه ات آباد
    "برویم" خار داشت؟

    نازنین بانو

    پاسخحذف