۱۳۹۱ شهریور ۲۸, سه‌شنبه

30- بهشت

تو بهشت اینقد خوشی و مشکلات نداری و یه عالمه ممه و مشروب و اسمرینوف و کمر سفتو این کسشرا هس که عمرا دلت بگیره غمگین بشی به گا بری ، تو حسرت چن قطره الکل بسوزی ، دلت واسه خندیدن تنگ بشه ، با همه وجودت بخوای یه بغض سنگیو بالا بیاریو گازش بگیری تا بلاخره بترکه ، تکیه بزنی به دیوار بالکن و خودتو بغل کنیو زل بزنی به سرامیکای کفش ، عمرا بتونی تو بهشت زیر دوش گریه کنی بعدشم یه کم واسه خودت کسشر بگی بخندی بیای بیرون ، هر چی فک میکنم بهشت کسشری بیش نیست واسه مایی که امیدامون ، خوشیامون ، خنده هامون اینقدر ساده بودن که تو همین دنیا تونستیم به دستشون بیاریم ، تونستیم روحمونو به ارگاسم برسونیم هر چند به سختی ، به قول مردی : گوشت آلت خودمونو خوردیم ، منت قصاب نکشیدیم

بهشت من همون بغل محکمم طولانی یکی مث خودمه

۱ نظر: