۱۳۹۱ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

10- سونامی

تاثیر ماه را بر تنم حس میکنم ، آرام مرا به سوی خود میخواند ، بسیار آرام مثل ذاتش ، باد سرکش و دوست داشتنی ، دمدمی ، گاهی نوازش گر و گاهی طوفانی کننده

رهگذرانی چون ماهیگیری پیر و والی خسته ، بطری امیدوار ، تکه ابری جا مانده

تاثیر همه را حس میکنم ولی زودگذر ، کوچک و بی ارزش

اما تو بستر من ، خانه من ، دلیل وجود من ، پنهان من ، کوچکترین لرزشت چنان موج مخربی از من می آفریند که ...

ای تو
آرامشت آرامش من و آشفتگیت آشفگیم

آغوشت را از من مگیر

۲ نظر:

  1. متن کوتاه و تاثیر گذاری بود.

    روی اغازش کار کن،قابلیت بهتر شدن رو داره

    پاسخحذف
  2. آغوشت را از من مگیر....معبد منه!

    پاسخحذف