۱۳۹۱ شهریور ۱, چهارشنبه

19- گمشده

وختی دکل سر کوچه مان اتصالی میکند تو نیستی ، وختی لنگر کشتی به فیبر نوری گیر میکنه تو نیستی ، وختی ساکس پراکسیم قطه تو نیستی ، وختی ...

تو هیچوخت نبودی ، هیچوخت نیستی فقط زمانی که بازیچه هایم را ، قرصهایم را ، بهانه هایم را از دست میدهم عاجزانه در مفلوک ترین حالت بودنت را فریاد میزنم ، امیدوارم که با بودنت شاید .... فقط شاید ... همین

عمریست به همین دلخوشم ، به این که بیایی ، به این که شاید بیایی ، ندیدمت و نمیدانم کیستی یا چیستی و کدامی ، فقط ایمان دارم ذره ای ، نیمی ، قسمتی از من نیست شده ، فراموش شده ، جا مانده و سردرگمم ، میگردم ، میچرخم ، سرمیزنم ، میرقصم ، مینوشم و ایمان دارم که میابمش ، پیدایش میکنم ، کامل میشوم ، سیراب میشوم ، آرام میشوم ، پیدا میشوم


نیست من ، دلیل من ، باش که با بودنت توست که میگردم ، با امید و ایمان به بودنت میچرخم ، مینوشم و میرقصم

بگذار از نبودنت نگویم که کذب محض است ...


پ.ن : آرزو کن عزیزت کشته بشه ولی گم نه 

۲ نظر:

  1. آیا میدانستید من وبلاگ شما را دوست میدارم؟
    آیا میدانستید این نوت شما عالی بود؟
    با تشچر! :*

    پاسخحذف